مرگ از آن به که مرا از تو خجل بايد بود

شاعر : انوري

نه کتابي و نه حرفي و نه قيلي و نه قالمرگ از آن به که مرا از تو خجل بايد بود
که نيفزايد از اين بيهده الا که ملالسخن بنده همينست و بر اين نفزايد
بيم نقصانت مباد از فلک اي کل کمالتا که اميد کمالست پس از هر نقصان
اي خداوند خدايت مفکن در اقوالبه چنين جرم و تجني که مرا افکندند